یاد دارم که در ایّام طفولیت، متعبّد و شب خیز بودم.
یادم هست که در دوران کودکی، شب ها بلند می شدم و به عبادت خدا مشغول می شدم.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
ایّام |
جمع یوم، روزها |
طفولیت |
خردسالی، کودکی |
مُتعبِّّد |
عبادت کننده، شکرگزار |
شب خیز |
شب زنده دار |
شبی در خدمت پدر، رحمة الله علیه، نشسته بودم و همه شب، دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته.
یک شب در حضور پدرم، که رحمت خدا بر او باد، نشسته بودم و تمام شب بیدار بودم و قرآن مجید را در آغوش گرفته بودم و گروهی از افراد در اطراف ما خوابیده بودند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
رحمة الله علیه |
رحمت خدا بر او باد |
مُصحَف |
کتابِ آسمانی (قرآن) |
طایفه |
گروه |
خفته |
خوابیده |
پدر را گفتم: از اینان، یکی سر برنمی دارد که دوگانه ای بگزارد. چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند.
به پدرم گفتم: از این افراد حتی یک نفر هم بیدار نمی شود تا نماز صبح بخواند. آن چنان در خواب غفلت و بی خبری فرو رفته اند که انگار خواب نیستند، بلکه مرده اند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دو گانه |
نماز صبح |
غفلت |
بی خبری، ناآگاهی |
بگزارد |
به جای آورد |
گویی |
انگار |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
سر بر نمیدارد ß کنایه از بیدار نمیشود
«را» در جمله «پدر را گفتم» ß به معنای حرف اضافه «به» آمده است
گفت: جان پدر! تو نیز اگر بخفتی، بِه از آن که در پوستین خلق اُفتی.
پدرم گفت: ای فرزند عزیزم! تو هم اگر بخوابی، بهتر از آن است که پشت سر مردم غیبت کنی.
واژه |
معنی واژه |
به |
بهتر |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
در پوستین خلق افتی ß کنایه از غیبت کردن
خوابیدن و عبادت نکردن بهتر از بیدار ماندن و بدگویی از مردم است؛ زیرا بدگویی گناه بزرگی است اما در شب عبادت نکردن گناه محسوب نمی شود.